سوسیال دموکراسی مقالات شما مقالات و کتابها

تاریخچۀ حزب سوسیال-دمکرات سوئد

فرزین خوشچین

ترجمه از سایت حزب سوسیال-دمکرات سوئد

توضیحات درون کروشه [ ] از مترجم می باشند.

https://www.socialdemokraterna.se/vart-parti/om-partiet/var-historia#0

تاریخ ما

از زمانی، که سوسیال-دمکراتها در سال 1889 سازمان خود را برپا کردند، رویدادهای بسیاری رخ داده اند. فعالیت سوسیال-دمکراتها به سوئد اجازه داده است به کشوری دمکراتیک و یکی از پیشگامان رفاه اجتماعی در جهان تبدیل بشود. در درازای بیش از 100 سال سوسیال-دمکراتها پشتیبان آزادی، برابری، همدردی و دمکراسی در سوئد و در بقیۀ جهان بوده اند.

تاریخ سوسیال-دمکراتها و جنبش کارگری سوئد

جامعۀ رفاه سوئد دارای تاریخ نوینی است. دیگر آنگونه نیست، که سوئد دمکراتیک نبود و همگان اجازۀ رای دادن در انتخابات همگانی را نداشتند. در آن زمان، تقریباَ سد سال پیش، رفاه وجود نداشت، بلکه جامعۀ طبقاتی سرد و پوسیده ای وجود داشت. کار کودکان معمولاَ در همه جا دیده می شد و  کم اتفاق نمی افتاد، که کارگران مجبور بودند12-10 ساعت پشت سرهم و در محیط کاری خطرناکی کار کنند. هیچگونه بازنشستگی، کمک هزینۀ اولاد و یا وام تحصیلی وجود نداشت. مرخصی والدین وجود نداشت تا از ان سخنی گفته شود [امروزه در سوئد، هنگامیکه کودک بیمار می شود و در خانه می ماند، یکی از والدین حق دارد در خانه بماند تا از کودکش پرستاری نماید و دستمزدش را نیز دریافت دارد]. بی عدالتی ویژگی سوئد بود. این بی عدالتیها بودند، که جنبش کارگری و سوسیال-دمکراتهای آن زمان را در باور به اینکه جامعه باید دگرگون شود نیرومند می کردند.

100 سال سوئد. جاده ای به سوی خانۀ مردم

دبیر اول پیشین سوسیال-دمکراتها، اسون آسپلین در این باره در کتاب خودش« 100 سال سوئد. جاده ای به سوی خانۀ مردم» سخن گفته است. او در پیشگفتار می نویسد: «اینکه چگونه جامعۀ طبقاتی قدیمی و تهیدست در جریان چند دهۀ کوتاه توانست به جامعۀ رفاه شناخته شده ای تغییر شکل بدهد، سوئد را در تراز بالای تاریخ رشد جنبش کارگری، کار و تلاش قرار داده است». از سال 1889، که حزب سوسیال-دمکرات برپا گشت، چیزهای بسیاری رخ داده اند. فعالیت جنبش کارگری سوئد، که تشکیل شده است از فعالیت سیاسی حزب سوسیال-دمکراتها، اتحادیۀ کارگران و فعالیت انجمنهای صنفی، سازمانهای جنبی سوسیال-دمکرات و فعالیت تعاونیهای گوناگون، سوئد را دگرگون کرده است. از جامعۀ طبقاتی ورشکسته بودن، که در آن تنها ثروتمندان وضعیت خوبی دارند، تا ملت رفاه در طبقۀ بین المللی شناخته شده گشتن. ما به این افتخار می کنیم، اما خرسند نیستیم. بی عدالتی هایی همچنان در سوئد و جهان وجود دارند و از این روی ما سوسیال-دمکراتها کارمان را برای حقوق انسانها ادامه می دهیم- دقیقاً همانگونه، که در درازای همۀ تاریخمان انجام داده ایم.

چشمۀ دانش

«تاریخ جنبش کارگری، چشمۀ سرشار دانش دربارۀ گذشته می باشد. این دانش زمینۀ مهمی برای فهمیدن و تاثیر گذاردن بر زمان کنونی و آینده می باشد». اسوِن آسپلین کتاب خودش را ادامه می دهد. در اینجا می توانید دربارۀ تاریخ سوسیال-دمکراسی سوئد بخوانید. مجموعۀ کوتاه ذیل بر پایۀ کتاب اسوِن آسپلین می باشد و قصد ندارد در بر گیرندۀ همه چیز باشد، بلکه بیشتر همچون راهنمایی برای تاریخ سوسیال-دمکراسی می باشد.

سوسیال-دمکراتها و تاریخ جنبش کارگری سوئد.

نیمۀ دوم سالهای 1800 و آگوست پالم

تندباد دگرگونیهای هرچه شدیدتری آغاز به وزیدن بر جامعۀ طبقاتی و تهیدست سوئد نمود، که نشان از اربابان، بهره کشان و ماموران دولتی را بر خود داشت. روند خود-آزادسازی طبقۀ کارگر در سالهای 1800 و نیمۀ دوم سالهای 1800 آغاز شد. در مقایسه با دانمارک، جنبش کارگری در سوئد ضعیف بود. جنبش کارگری سوئد در درازای این سالهای شکوفایی، پشتیبانی ارزنده ای را، اغلب با میانجیگری آگوست پالم، از دوستان خود در دانمارک دریافت می کرد.

آگوست پالم کار تبلیغی خود را با سخنرانی تاریخی خودش «سوسیال-دمکراتها چه می خواهند؟»، که در 6 نوامبر 1886 در مالمو انجام شد، در سوئد آغاز کرده بود. از روز پس از کریسمس او دیدار بزرگ خود را در فضای آزاد در استکهلم برگزار کرد و فعالیت او در استکهلم قرار بود بزودی نتیجه بدهد.

نام آگوست پالم پیوند تنگاتنگی دارد با فرارویی آگاهی طبقاتی جنبش کارگری در استکهلم. تلاشهای خود او در استواری هرچه نیرومندتر ایده های سوسیالیستی در اتحادیه های صنفی تاثیر کمی نداشت، که آن زمان آغاز به برپایی نموده بودند. در کمیتۀ مرکزی اتحادیه های صنفی این تاثیر بویژه مهم بود، هنگامیکه سخن بر سر فراهم آوردن زمینه برای برپایی حزب سوسیال-دمکرات بود، که هرچه نزدیکتر می شد.

پیشاهنگان- پالم و برانتینگ

آگوست پالم مبلغی موفق،  گیرا و موثر بود. او به چیزی میان شیر و شیطان تشبیه شده بود. برخلاف شخصیت کمی عجیبش، او از هوشیاری سیاسی شگفت انگیزی برخوردار بود. از نخستین لحظه او به ایده های دکترین انقلابی و سخنگویی آنها پشت کرد. او راه دمکراتیک سوسیالیسم را تبلیغ می کرد و از همان آغاز برای حق رای همگانی و رفورمهای اجتماعی مبارزه می کرد. او جنبش کارگری را به آن راه اصولی هدایت کرد، که در بر دارندۀ دمکراسی رفورمیستی و ساختار رفاه است، که سوسیال-دمکراتها پس از آن دنبالش می کنند.

یالمار برانتینگ  پسر جوان یک پروفسور بود، که در پایان سال 1800 پا به صحنۀ سیاسی گذارد تا زندگی خود را وقف جنبش کارگری سوئد نماید. او 25 ساله بود هنگامیکه در 1886 سخنرانی مهم و تاریخی خود را دربارۀ برنامه در شهر یِولِه ایراد کرد، که در آن او اثبات کرده بود چرا جنبش کارگری باید سوسیالیستی باشد. او برای برپایی حزب سوسیال-دمکرات و همکاری با اتحادیه های صنفی طرحی را ریخت.

همکاری صنفی-سیاسی و رفورمیسم

هردو سازمان، صنفی و سیاسی، می بایست «دست در دست یکدیگر» پیش بروند و با یکدیگر برای آن هدف بزرگ-«آزادسازی کامل طبقۀ کارگر»- کار کنند. او تاکید کرد، که نخستین شرط جنبش مسالمت آمیز کارگری برخورداری از وسایل معین برای اظهار نظر خود می باشد. او افزوده بود: بدینسان، حق رای همگانی، بهایی است، که بورژوازی [طبقه بالا] می تواند به جای ورشکستگی و در انتظار دادگاه انقلاب بودن، توسط دولت حل و فصل بپردازد. برانتینگ بدینگونه، روشن کرد، که این همکاری اتحادیه های کارگری-سیاسی و حق رای همگانی است که راه عدالت را رهبری خواهد کرد نه انقلاب.

کیفرخواست و زندان

از سال 1886 مقامات سوئدی آغاز به سرکوب مداوم جنبش کارگری سوئد کردند. در سال 1888 نه تن رهبران سوسیال-دمکرات در مجموع به 61 ماه زندان و جریمه محکوم شدند، هم پالم و هم برانتینگ در میان محکومان بودند. طبقه بالای سوئد و دست راستی ها تلاش برای ترساندن سوسیال-دموکرات ها از مبارزه برای دموکراسی را ادامه می دادند، اما کمتر موفق شدند.

حزب برپا می شود

احزاب سوسیال- دموکرات در جهان در زمان های گوناگون و شرایط متغیر سیاسی برپا گشته اند. آنچه برای برپایی احزاب سوسیال- دموکرات در اسکاندیناوی و کشورهای اروپای شمالی مشترک بوده است، همانا همکاری نزدیک میان جنبش سیاسی و اتحادیه های کارگری می باشد. این همکاری زمانی، که حزب دانمارک در سال 1871 و حزب نروژ در سال 1887 برپا شدند، تا اندازۀ زیادی تعیین کننده بود. این موضوع دست کم ، به همان اندازه بسیار صدق می کرد، که حزب سوسیال- دموکرات سوئد در سال 1889 تشکیل شد.

کنگرۀ افتتاحیه 19 تا 22 آوریل برگزار شد و از 70 سازمان نمایندگی شده، اکثریت بزرگی از نمایندگان اتحادیه های کارگری بودند. بدینسان، حزب سوسیال- دموکرات ها در پیوندی قوی با جنبش اتحادیه های کارگری تشکیل شد. موضوع حق رای همگانی در تالار نخست مجلس قرار داشت و به نمادی تبدیل شد، که حزب می خواست به صورت دموکراتیک از طریق اصلاحات کار کند.

طبقه کارگر سوئد در آن زمان هم از انتخابات شهرداری و هم از انتخابات پارلمانی کنار گذاشته شده بود. این به دلیل مقررات حق رای بود، که تنها به ثروتمندان اجازه رای دادن می داد. این به طور طبیعی فعالیت سیاسی را تحت تأثیر قرار می داد، زیرا همیشه حفظ فعالیت های منظم انجمن سیاسی آسان نبود، بویژه در زمانی، که از نظر سیاسی ناتوان بود. با این حال این حزب تسلیم نشد، با اینکه طبقه بالا به تلاش های خود برای ساکت کردن سوسیال- دموکراسی ادامه می داد. در 1 مه 1889 قانون به اصطلاح سوسیالیستی به تصویب رسید، که نیاز به تلاش برای وادار کردن کارگران به درک منافع خود و رها کردن ایده های سوسیال -دموکراسی را بیان می داشت.

این حزب در آغاز کار خود کمی بیش از 3000 عضو داشت. عضویت در حزب بروشنی دیده می شد، و اگر کارفرما متوجه می شد، که کسی در اتحادیه یا حزب سوسیال- دموکرات ها فعال می باشد، خطر اخراج را برایش در بر می داشت. اغلب کسانی، که اخراج می شدند، در لیست سیاه نیز قرار می گرفتند، تا هیچکس دیگری هم آن ها را استخدام نکند.

این حزب از آغاز مسئول هماهنگی سازمانی هر دو شاخۀ جنبش کارگری، اتحادیۀ کارگری و سیاسی بود. درخواست حزب برای حق رای همگانی و حداکثر هشت ساعت روز کاری تأثیر سریعی در محیط کار و در میان کارگران داشت.

در همان سال 1889 کنگرۀ انترناسیونال سوسیالیستی تصمیم گرفت اول ماه مه را به روز جهانی تظاهرات کارگران تبدیل کند. سال آینده اول ماه مه برای نخستین بار در سوئد جشن گرفته شد و از آن زمان به روز گردهمایی بزرگ برای طبقه کارگر در سوئد و سراسر جهان تبدیل شده است. در این نشست در Gärdet در استکهلم در سال 1890، نزدیک 50000 تن شرکت کردند. بسیار پس از آن، در سال 1938، اول ماه مه رسماً به عنوان تعطیلات عمومی شناخته شد.

نخستین رهبر سوسیال دموکراسی

در سال 1896 کمیته اجرایی، کلاس امیل تولین، کارگر دوزنده را به عنوان اولین رهبر حزب سوسیال- دموکرات ها برگزید. رئیس حزب در این زمان نه توسط کنگره، بلکه مستقیماً توسط کمیته اجرایی برگزیده شد.

در سال 1896 سوسیال- دموکرات ها نخستین نمایندۀ خود، یلمار برانتینگ را در ریکسداگ، (پارلمان سوئد) به دست آوردند. او با پشتیبانی برخی محافل لیبرال در استکهلم وارد پارلمان شد. او در سال 1908 نخستین رهبر حزبی برگزیده شده بوسیلۀ کنگرۀ سوسیال- دموکرات ها شد. در 10 مارس 1920 او نخستین دولت سوسیال -دموکرات را تشکیل داد.

LO تشکیل شده است

در سال 1898 سازمان کشوری (LO) [اتحادیۀ سندیکاهای سوئد] تشکیل شد. جنبش اتحادیه های کارگری به اندازه ای بزرگ شده بود، که وقتش رسیده بود انجمن همکاری ایجاد شود. نقش سازمان کشوری این است، که این سازمان چتری برای اتحادیه های کارگری باشد. در پشت شکل گیری سازمان کشوری (LO) حزب سوسیال-دموکرات ها ایستاده است. اکنون حلقه کامل شده است، نمایندگانی از جنبش اتحادیه های کارگری حزب سوسیال-دموکرات ها را تشکیل دادند و حزب نیز سازمان کشوری (LO) را تشکیل داد. فردریک استرکی به عنوان اولین رهبر سازمان کشوری (LO) برگزیده شد.

پیشرفت جنبش اتحادیه های کارگری سوئد در سالهای 1890 واقعاً در جهان بی همتا بود. کارفرمایان و طبقات بالا نیز منفعل نبودند و دست به اقدامات متقابل می زدند. در سال 1902 ساف،(انجمن کارفرمایان سوئد) تشکیل شد، که هم اکنون کنفدراسیون سرمایه داران سوئد است. آنها همانند پارسنگی در برابر وزن سازمان کشوری (LO) تشکیل شدند، با هدفِ آشکارِ زدنِ ضربۀ قاطعی به جنبش رشد یابندۀ اتحادیه های کارگری، از جمله با کاربرد سلاح lockout (تعطیل کردن کارخانه ها). درگیری در بازار کار شدت گرفت و سرانجام سازمان کشوری (LO) مجبور به ضربۀ متقابل شد. در اوت 1909 اعتصاب بزرگ آغاز شد، که در بر گیرندۀ 300 هزار تن بود و تا آغاز سپتامبر به درازا انجامید و به صورت های آرام و منضبط ادامه یافت. نبرد بزرگ بدون پیروزی برای کارگران و اتحادیه به پایان رسید. در رد پای اعتصاب عمومی بزرگ کاهش دستمزدها، اخراج و لیست سیاه روان شد. با اینهمه، کارگران از مبارزه برای محیط کاری خوب، هشت ساعت کار روزانه و دستمزد معقول دست نکشیدند. کارفرمایان نتوانسته بودند اتحادیه را سرکوب کنند.

در این مدت غیرمعمول نبود، که کارگری، که با کارفرمای خود کنار نیامده بود، اخراج شود. کارگران اغلب خانه های خود را از کارفرما اجاره می کردند و وابستگی یک سویه ای ایجاد شده بود. این امر باعث شده بود بسیاری از گفتن نظر خود دربارۀ محیط کار بترسند. در مکمیرا کارگران به دلیل اختلاف بر سر حق داشتن انجمن اخراج شدند. در آن زمان کارگران اجازه نداشتند جلسات خود را در ساختمانی، که وجود داشت برگزار کنند. از همین روی، خانۀ مردم خود را ساختند. و برای آنکه بتوانند تحصیل کنند، دبیرستان های مردمی و انجمن آموزشی کارگران، ABF را تشکیل دادند. برای پایین آوردن اجاره بها، خانه های اجاره ای و آپارتمانهای رهنی خود را ساختند و از جمله سازمان مسکن  HSB را تشکیل دادند. کارگران همچنین برای تشکیل فروشگاه خواروبار کنسوم به هم پیوستند.

مبارزه برای حق رای همگانی و برابر

در آغاز سالهای 1900 تنها ثروتمندان می توانستند رای بدهند. این باعث شده بود، که سوسیال-دمکراتها در آغاز بسختی می توانستند پیشنهادهای خود را به تصویب برسانند. از همین روی، درخواست حق رای برابر به نخستین و مهمترین شرط سوسیال- دموکرات ها تبدیل شد. یالمار برانتینگ در سال 1896 نخستین نماینده سوسیال- دموکرات ها در ریکسداگ شد. گزینش او با پشتیبانی برخی محافل لیبرال استکهلم تضمین شده بود. در سال 1902 سه سوسیال-دموکرات دیگر برگزیده شدند. با اینهمه، هنوز حق رای با درآمد و ثروت گره خورده بود. شمار بسیاری از مردمی، که از سوسیال- دموکرات ها پشتیبانی می کردند از قدرت سیاسی، که داشتن حق رای بود، کنار گذاشته شده بودند.

در سال 1902 تظاهرات بزرگی در نورا بانتوریت در استکهلم برگزار شد، که خواستار حق رای همگانی بود، و 12000 کارگر در 15 مه برای تأکید بر رفورم  حق رای دست به اعتصاب زدند.

پس از نظر سنجی های گسترده به شکل اعتصابات، تظاهرات و مبادلۀ بزرگ افکار عمومی، سوسیال دموکرات ها موفق شدند محافظه کاران را وادار به موافقت با مصالحه حق رای کنند. لیبرال ها همچنین نقش برجسته ای در رسیدن به مصالحه ایفا کردند. این بدین معنی بود، که همۀ مردان 24 ساله حق رای به تالار دوم ریکسداگ را خواهند داشت، اما نه به تالار اولی. [از 1866 تا 1971 مجلس سوئد دارای دو تالار مجلس اعیان و عوام بود].

حق رای دادن به مجالس شهرداری هنوز با میزان درامد اندازه گیری می شد، چیزی، که ثروتمندان با آن همراهی می کردند. ثروتمندترین ها می توانستند تا 40 رای داشته باشند! بدینسان، طبقه بالا همچنان سرپرستی می کردند، که تالار نخست ریکسداگ چه ترکیبی داشته باشد.

زنان همچنان حق رای نداشتند. اما  به هر روی، مصالحه به این معنی بود که بسیاری از کسانی، که می خواستند به سوسیال دموکرات ها رای بدهند، اکنون می توانستند این کار را انجام دهند. بنابراین، مبارزه برای حق رای همگانی و برابر ادامه یافت.

زیر فشار پیشرفت جنبش کارگری و رویدادهای بزرگ انقلابی در جهان خارج، سرانجام نیروهای محافظه کار در سوئد مجبور شدند در برابر خواسته های قویتر برای رفورم فراگیر حق رای هم برای زنان و هم برای مردان تسلیم شوند. در سال 1918 ریکسداگ اصلاحات بزرگ قانون اساسی جدید را در مورد حق رای همگانی و برابر پذیرفت. برای آخرین بار دست راستی ها در برابر اصلاحات مقاومت کردند، اما بدون نتیجه بود. از طریق کار سرسختانه جنبش کارگری برای دموکراسی، سرانجام سوئد رفورم رای گیری را به دست آورد. بدینسان، سوسیال- دموکراسی کمک کرده بود تا سوئد را از مسیر انقلاب و جنگ داخلی دور نگه دارد.

در سال 1921 آگدا اوستلوند دوزنده و نِلی  تیورینگ عکاس نخستین زنان سوسیال دموکرات در پارلمان شدند. آن ها در پیوند با انتخابات جدید، پس از آن، که به زنان در سوئد حق رای داده شد، به نمایندگی در ریکسداگ برگزیده شدند. هر دو در انجمن زنان سوسیال-دموکرات فعال بودند و آگدا اوستلوند رئیس باشگاه عمومی زنان استکهلم بود.

در سال 1919 همچنین یک شرط دیگر اصلاحات نیز توانست به هدف برسد: روز کاری هشت ساعته. گرچه، زمان می برد تا این رفورم به طور کامل در زندگی کاری اجرا شود.

انشعاب سال 1917

هنگامی که یالمار برانتینگ دهمین کنگره حزب را در فوریه 1917 افتتاح کرد، اظهار داشت که این کنگره اجازه دارد «روز پیمان باشد». نتیجه تقریبا روشن بود. اپوزیسیون چپ در حزب مدت ها بود، که زمینۀ این جدایی را آماده کرده بود. بگونه ای روشمند، رهبری حزب مدت ها مورد انتقاد و حمله قرار گرفته بود. در پس-زمینه مسالۀ تاکتیک قدیمی قرار داشت: آیا جنبش کارگری می بایست به «راه پارلمانی» می رفت یا «روش های انقلابی و فرا پارلمانی» را برمی گزید؟ جدایی گریزناپذیر شده بود. در 2 مه همان سال، گروهی، که سوسیال- دموکرات ها را ترک کرد، حزب نوینی به نام «حزب چپ سوسیال- دموکرات» تشکیل داد، که در عرض چند سال به «حزب کمونیست سوئد» تبدیل شد، که اکنون حزب چپ است.

در سال 1917 اتحادیۀ جوانان سوسیال- دموکرات سوئد (SSU) نیز، به ابتکار باشگاه جوانان در اسکیلستوونا برپا شد. اتحادیۀ نوین جوانان از همان آغاز، پیش از هرچیز در زمینه تحصیل و آموزش نقش مهمی داشت. در «آزادی»، روزنامه اتحادیه نقش محوری در فعالیت های آموزش سیاسی داشت. «واقعیت اتحادیۀ جوانان را اداره می کند» به شعار مهمی در فعالیت های فدراسیون تبدیل شد.

پر آلبین هانسون

پس از مرگ برانتینگ در سال 1925 پر آلبین هانسون به عنوان رئیس کمیته اجرایی حزب خدمت کرد. او در کنگره حزب در سال 1928 به عنوان رئیس حزب برگزیده شد. سال پیش از آن او به عنوان رئیس گروه پارلمانی سوسیال دموکراتها برگزیده شده بود. او در همان سال سخنرانی شناخته شدۀ خانۀ مردمی را نیز ایراد کرد. پس از یادآوری اینکه در پیوندهای گوناگون، با کمال میل دربارۀ جامعه-دولت و کمونها- سخن گفته می شد، مانند خانۀ مشترک، خانۀ مردم، خانۀ شهروند، می خواست تاکید کند که پایه و اساس خانه یگانگی و همزیستی است: «خانۀ خوب هیچ بچۀ ممتاز یا کنار گذاشته شده، نازپرورده و هیچ بچه ناتنی نمی شناسد. هیچکس در آنجا به دیگری با تحقیر نگاه نمی کند، هیچکس تلاش نمی کند به هزینۀ دیگری برای خودش مزیتی به دست بیاورد، قویتر ضعیفتر را زیر پا له نمی کند و او را غارت نمی کند. در جامعۀ خوب برابری، دلسوزی، همکاری، نیکوکاری وجود دارد.»

انتخابات 1928 مجلس نشان داد، که تا خانۀ مردم هنوز راه درازی در پیش است. کمپین بورژوایی علیه سوسیال- دموکراسی همۀ رکوردها را شکست. به نشانه ترس از کمونیسم، انتخاباتی انجام یافت، که با نام انتخابات کوساک در تاریخ ثبت شده است. علیرغم اینکه سوسیال- دموکراسی افزایش قابل توجهی را در آرا به ثبت رساند، دست راستی ها از طریق تبلیغات خود موفق به بسیج رکورددار رای دهندگان به بورژوازی شده و بدینسان توانستند در انتخابات پیروز شوند.

اودالِن 1931   

بیکاری و اعتصابات پیاپی زمینه را برای رویدادهای شهر اودالِن Ådalen در 14 مه 1931 فراهم آوردند. در آن روز پنج تن در پی یورش نظامی علیه یک تظاهرات کشته شدند. اودالِن Ådalen پایان یک دوران اجتماعی را مشخص کرد، روندی، که به شیوه خودش با اعتصاب شهر سوندسوال در سال 1879 آغاز شده بود.

دستیابی به موفقیت در سالهای 1930

انتخابات پارلمانی سال 1932 تاریخی شد، که نقطه عطفی در سیاست سوئد بود. آن انتخابات پیروزی برای سوسیال دموکراسی گشت. برای نخستین بار احزاب بورژوایی در اقلیت رای دهندگان قرار گرفتند، اما همچنان اکثریت را در ریکسداگ حفظ کردند.

مبارزه با بیکاری به وظیفۀ اصلی برای دولت سوسیال دموکرات تبدیل شد. از طریق همکاری با اتحادیه کشاورزان در ریکسداگ زمینه برای مرحلۀ نوینی در سیاست سوئد فراهم آمد. همچنین به تقویت نیروهای دموکراتیک در کشور و جلوگیری از نازیسم در به دست آوردن جای پا در سوئد کمک کرد.

به عنوان وزیر دارایی، آرنست ویگفورس رئیس سیاست اقتصادی نوینی شد. از طریق سرمایه گذاری مولد، اشتغال افزایش یافت. سیاست مبارزه با بیکاری هم در شکل و هم در محتوایش تغییر کرد.

تلاش های دولتی چند برابر شد. همزمان مسالۀ مسکن به کانون اقدامات هدفمند سیاست اجتماعی برده شد، زیرا استاندارد مسکن برای خانواده های کارگری، خانواده های دارای فرزند و سالمندان تحت همه انتقادها قرار داشت. بیش از نیمی از خانواده های شاغل با کودکان در آپارتمان هایی زندگی می کردند که بیش از یک اتاق و آشپزخانه نداشتند.

سیاست رفاهی شکل می گیرد

گذشته از مبارزه با بیکاری، رویکرد رفورمها به سوی کودکان، خانواده های دارای فرزند و سالمندان بود. از راه بستن مالیات بر دارایی ها، پول برای کاربرد در پیشه های نوین آزاد گردید. با آنکه در آن زمان بحران اقتصادی بود، اما  ممکن شد اوضاع را برای آنانی، که در بدترین وضعیت بسر می بردند، بهبود بخشیده شود. بازنشستگی ملی افزایش یافت، بیمه بیکاری راه اندازی شد و خانواده هایی، که فرزندان زیادی داشتند، توانستند وام مسکن دریافت کنند. دهۀ 1930 از نظر اجتماعی و اقتصادی، دهۀ موفقیت با رفورمهای مهم و دگرگونیهای اجتماعی قابل توجه به یک دهه موفقیت تبدیل شد. از جمله مراقبت های پیشگیرانه مادران و کودکان، کمک  هزینۀ زایمان و نفقه برای مادران مجرد راه اندازی شد. همچنین در سال 1938 در بارۀ دندانپزشکی ملی و دو هفته مرخصی قانونی تصمیم گیری شد.

در سال 1934 گونار و آلوا میردال کتابی به نام «بحران در مسالۀ جمعیت» منتشر کردند. آن ها دربارۀ سیاست توزیع کاملاً جدیدی نوشته بودند. آنها از جمله پیشنهاد کردند، که مردم به طور مشترک بخش بزرگتری از هزینۀ تامین زندگی یک کودک را بپردازند. این کتاب بحث داغی را دربارۀ سیاست کودک، خانواده و مسکن ایجاد کرد و در شکل گیری سیاست اصلاحات از اهمیت بسیاری برخوردار بود.

تاریخ سوسیال دموکرات ها و جنبش کارگری سوئد

جامعۀ رفاه سوئد دارای تاریخ نوینی است. دیگر آنگونه نیست، که سوئد دمکراتیک نبود و همگان اجازۀ رای دادن در انتخابات همگانی را نداشتند. در آن زمان، تقریباَ سد سال پیش، رفاه وجود نداشت، بلکه جامعۀ طبقاتی سرد و پوسیده ای وجود داشت. کار کودکان معمولاَ در همه جا دیده می شد و  کم اتفاق نمی افتاد، که کارگران مجبور بودند12-10 ساعت پشت سرهم و در محیط کاری خطرناکی کار کنند. هیچگونه بازنشستگی، کمک هزینۀ اولاد و یا وام تحصیلی وجود نداشت. مرخصی والدین وجود نداشت تا از ان سخنی گفته شود [امروزه در سوئد، هنگامیکه کودک بیمار می شود و در خانه می ماند، یکی از والدین حق دارد در خانه بماند و از کودکش پرستاری نماید و دستمزدش را نیز دریافت دارد]. بی عدالتی ویژگی سوئد بود. این بی عدالتیها بودند، که جنبش کارگری و سوسیال-دمکراتهای آن زمان را در باور به اینکه جامعه باید دگرگون شود نیرومند می کردند. به همین دلیل حزب سوسیال -دموکرات ها تشکیل شد.

دستیابی به موفقیت سیاسی

در شورای شهرستان ها و انتخابات شهرداری ها در سال 1938، سوسیال- دموکراسی برای نخستین بار اکثریت رای دهندگان را به دست آورد و 50.4 درسد رای دهندگان را دریافت کرد. پیشرفت بزرگ سیاسی برای سوسیال-دموکراسی در دهه 1930 به دنبال دستیابی به موفقیت اتحادیۀ کارگری به اندازه ای مهم بود، که سازمان کشوری (LO)  شمار اعضای خود را در دهۀ 1930 دو برابر کرد.

در سال 1938  سازمان کشوری (LO) [سازمان اتحادیۀ کار] و SAF [اتحادیۀ کارگران سوئد] قرارداد به اصطلاح سالتشوباد را امضا کردند، که هدف آن آوردن ثبات به بازار کار و جلوگیری از درگیری ها بود. این توافق بخش مهمی بود از آنچه بعدها به عنوان مدل سوئدی شناخته شد.

از نظر اجتماعی و اقتصادی، دهۀ 1930 به دهۀ دستیابی به موفقیت برای رفورمهای مهم و دگرگونیهای اجتماعی قابل توجهی تبدیل شد. از طریق اقدامات سیاسی و اتحادیه های کارگری هماهنگ، شرایط برای گروه قبلا به شدت عقب مانده توانست بطور قابل ملاحظه ای بهبود یابد. برای نمونه برای کارگران کشاورزی و جنگلداری. کارگران دولتی سابق به کارگران کشاورزی تبدیل شدند، که دستمزد دریافت می داشتند و شرایط اجتماعی خود را با قرارداد تنظیم می کردند. در سال 1945 کل نظام دولتی لغو شد.

دهۀ 1930 نیز به دهۀ دستیابی به موفقیت برای فعالیت های با اهمیتی در برنامۀ آموزشی و فرهنگی تبدیل شد. با تلاش نویسندگان طبقه کارگر، عصر طلایی ادبی آغاز شد.

تاگِه اِرلاندر و ATP ای تی پی (حق بازنشستگی تکمیلی همگانی)

در طول جنگ جهانی دوم 1939 تا 1945 سوئد دارای یک دولت ائتلافی فراگیر به رهبری پر آلبین هانسون به عنوان نخست وزیر داشت. هنگامی، که جنگ به پایان رسید، دولت سوسیال دموکرات قدرت را در دست گرفت، که پر آلبین هانسون تا زمان مرگش در 6 اکتبر 1946 رهبری آن را در دست داشت. تاگِه اِرلاندِر سه روز بعد، از سوی گروه پارلمانی سوسیال دموکرات به عنوان جانشین هانسون منصوب شد. تاگِه اِرلاندِر در زمان خودش به عنوان رهبر حزب، 1946-1969 در طراحی سیستم امنیتی، ATP – حق بازنشستگی تکمیلی همگانی – فعالیت داشت، که تا روزگار ما از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است.

بحث های زیادی در مورد ATP در دهۀ 1950 صورت گرفت. نبرد بر سر این بود که آیا باید حق بازنشستگی قانونی وجود داشته باشد یا نه. پیش از آن تنها برخی از کارمندان دولتی حق بازنشستگی داشتند، چیزی، که کارگران فاقد آن بودند. در سال 1957 همه پرسی در مورد حق بازنشستگی تکمیلی همگانی ATP برگزار شد و سال بعد اکثریت بورژوازی پیشنهاد بازنشستگی تکمیلی قانونی را رد کرد. پس از رفت و آمدهای بسیار و مناظره های طولانی، سرانجام ATP در سال 1960 به اجرا در آمد.

در میانۀ دهۀ 1950 همه در سوئد با بیمه درمانی همگانی تامین شدند. بیمه زایمان نیز در دهه 1950 به اجرا درآمد، طرح کمک های دانشجویی گسترش یافت و کاهش همگانی ساعتهای کار اجرا شد. افزون بر این، مرخصی برای کارگران طولانی تر شد. این زمانی بود که مدل سوئدی به سرعت گسترش یافت. در سال 1947 کمک هزینۀ همگانی کودک نیز راه اندازی شد.

سیاست رفاه همگانی

در تاریخ سیاست اجتماعی در کشور ما، داستان این است، که چگونه یک طبقۀ قدیمی و جامعۀ فقیر را گام به گام به یک جامعه رفاهی تبدیل کرده ایم.

 کیلومترشمارهای کنار جاده، که پیشرفت را نشان می دهند، بسیارند. پیشرفت بزرگ سوسیال- دموکراسی و جنبش اتحادیه های کارگری در دهه 1930 اساس سیاست آسایش نوین و رادیکال را پایه گذاری کرد.

مدل رفاه سوئد بر اساس چند اصل اساسی همبستگی و برابری ساخته شده است. ما این را در قانونگذاری خود و در شکل دادن به اصلاحات می بینیم. برای نمونه، ما بیمه درمانی همگانی و کمک هزینۀ همگانی کودکان را داریم. بنای این رفورمها و دیگر رفورمها بر این اصل استوار است، که همه شهروندان را باید پوشش دهند. دفاع ما از سیاست همگانی و سراسری در نهایت دفاع از این اصل است، که آنچه با هم کار کرده ایم نیز باید همه سهم داشته باشند.

در سالهای 1950 بسیاری بیمه های مهم تصویب شدند، از جمله، بیمۀ همگانی بیماری و بیمۀ مادران. تخفیف دارویی در بیمۀ بیماری به اجرا گذاشته شده است.

پیشرفت رفاه در سالهای 1960 و 1970

در سالهای 1960 و 1970 رفورمهای بسیاری انجام شد و پیشرفت رفاه ادامه یافت. بخش اشتراکی جامعه در این دوره محکم ساخته شد، همزمان، که بورژوازی به حمله بر رفاه اشتراکی ادامه می داد.

یکی از رفورمهای انجام شدۀ این دوره کمک هزینۀ نگهداری از کودکان معلول بود. تخفیف بهتر داروها نیز انجام شد. قانون جدید مراقبت های بهداشتی تصویب شد و سیستم مراقبت های بهداشتی باز [مراقبت از بیماران سرپایی] گسترش یافت. در آغاز سالهای 1970 بیمۀ همگانی دندانپزشکی به اجرا گذاشته شد و مراقبت های گستردۀ عمومی دندان به اجرا گذارده شد. همزمان دورۀ پیش دبستانی همگانی برای همۀ شش ساله ها از سال 1975 به بعد تصویب شد. در سال 1974 قانون سقط جنین جدید و توصیه های پیشگیری از بارداری رایگان به اجرا گذارده شد. بیمه والدین در سال 1975 معرفی شد [حق در خانه ماندن و مراقبت از کودک بیمار برای والدین، با دریافت دستمزدشان].

در سال 1964 برابری زنان در برنامه ویژۀ کنگرۀ حزب سوسیال- دموکرات مورد بحث قرار گرفت. حزب 75-مین سالگرد خود را جشن گرفت و برنامه ای برای آینده به تصویب رسید. تصمیم کنگره در مورد برابری نقطۀ آغاز افزایش تعهد به مسائل برابری بود. آلوا میردال گزارش «برابری بیشتر» را در کنگره در سال 1968 ارائه کرد. اولوف پالمه در 1 اکتبر 1969 جانشین تایج اُرلندر به عنوان رهبر حزب شد.

اولوف پالمه 42 ساله بود، که در کنگرۀ حزبی به اتفاق آرا انتخاب شد. در محافل حزبی، او از دیرباز به عنوان جانشین طبیعی تاگِه اِرلاندِر دیده می شد.

در سال 1971 مجلس تک تالار نمایندگان به کار انداخته شد. سیستم دو تالاری خود را سفت و سخت و کُند نشان داده بود. سیستم دو تالاری به این معنی بود، که پیشنهادی، که در تالار دوم برنده شده باشد، می تواند در تالار اول بازنده باشد. در مجلس نمایندگان، پارلمان مستقیماً انتخاب می شود و مسئولیت خود را بر عهده دارد.

نوین سازی زندگی کاری

در درازای سال های 1960 و1970 مسائل محیط کار و محتوای آن در دستور کار سیاسی قرار گرفت. کاری گسترده برای رفورم و دموکراتیزه شدن زندگی کاری آغاز شد، برای تضمین اینکه رفاه اجتماعی در بر گیرندۀ زندگی کاری نیز می باشد. این کار پیوند مستقیم با محل کار را، از جمله از طریق قانونگذاری نوین برای بازار کار، به دست آورد، که در قانون تعیین مشترک، MBL خلاصه شده بود. بورژوازی به شدت به این تغییرات اعتراض کرد، اما نتوانست این دموکراتیزه شدن ضروری را متوقف کند.

در سال 1970 قانون جدید زمان کار هفتۀ کاری 40 ساعته تصویب شد و چند سال بعد قانون نمایندگی دستمزد بگیران در هیات مدیره شرکت ها راه اندازی شد (فعالیت های آزمایشی در سال 1973 آغاز و در سال 1976 دائمی شد). در سال 1973 قانون حمایت از اشتغال به تصویب رسید و حق کارفرمایان برای اخراج آزادانه کارگران را لغو کرد. قانون گذاری جدید در مورد ایمنی کار به تصویب رسید، که جایگاه نمایندگان ایمنی را تقویت کرد. در دهه 1970 قانون مرخصی دانشجویی نیز تصویب شد. در همین مدت ریکسداگ تعطیلات پنج هفته ای را تصویب کرد.

سالهای 1970 و 1980

از نظر سیاسی سالهای 1970 دهۀ پر رویدادی بود. دهه نوین با انتخابات پارلمان نوین تک مجلسی آغاز شد. تغییر قانون اساسی و پارلمان تک مجلسی در توافق بزرگ سیاسی به دست آمده بود. انتخابات پس از آن با کمترین گونۀ کاهش سرعت در نبردهای سیاسی مشخص شد. در آغاز سالهای 1970 حزب مرکز و حزب مردم به دنبال مودِراتها (میانه روها، حزب اصلی بورژوایی سوئد) به مبارزۀ متحد علیه سوسیال- دموکراسی پیوستند. هماهنگی بورژوایی در حملات به سوسیال -دموکراسی در آغاز موفق آمیز به نظر می رسید، زمانی که پس از انتخابات سال 1976 توانستند دولتی بورژوایی تشکیل دهند. پس از شش سال ناکامی دولت بورژوایی، راندن کشور به بحرانهای شدید و سالهای افول، سوسیال -دموکراسی پس از یک انتخابات پیروزمند در سال 1982 دوباره قدرت دولتی را به دست آورد. همچنین  انتخابات سال 1985 موفقیتی برای سوسیال- دموکراسی بود و دولت اولوف پالمه توانست به کارهای مهم و موفقیت آمیز خود ادامه دهد.

یک مسالۀ غالب برای سوسیال دموکرات ها در سالهای 1970 و 1980 مبارزه با بیکاری و برای اشتغال کامل بود. یکی دیگر از مسائل مهم صندوق های تعاونی دستمزد بگیران بود، که هدف آن مالکیت جمعی سهام و به دست اوردن نفوذ در بخش کسب و کار بود.

حادثه رآکتور سال 1979 در نیروگاه هسته ای هریسبورگ آمریکا آغاز بحث دربارۀ سیاست انرژی در سوئد بود. در سال 1980 همه پرسی مشورتی در مورد نیروگاه هسته ای برگزار شد. رای گیری مربوط به سه گزینه بود: خط 1 به این معنی بود که نیروگاه هسته ای می بایست حفظ شود، خط 2 که نیروگاه می بایست برچیده شود، هنگامی، که امکانش باشد و خط 3 که نیروگاه هسته ای می بایست بیدرنگ برچیده شود. خط 2 بیشترین رای ها را دریافت کرد و ریکسداگ بعدها تصمیم گرفت نیروگاه هسته ای باید در سال 2010 برچیده شود.

اولوف پالمه

«من سوسیالیستی دموکرات با غرور و شادی هستم. من زمانی سوسیال-دمکرات شدم، که به گشت و گذار در هند رفتم و فقری وحشتناک را دیدم، گرچه برخیها فوق العاده ثروتمند بودند؛ وقتی جهان را دور زدم، فقر تحقیرکننده تری را در ایالات متحدۀ آمریکا دیدم.». اینها واژه هایی از یکی از شناخته شده ترین و کلاسیک ترین سخنرانی های اولوف پالمه، در جریان مناظره انتخاباتی در سال 1982 می باشند.

اولوف پالمه به خاطر تعهد بزرگ بین المللی اش بسیار فراتر از مرزهای سوئد شناخته شده بود. نام او همچنان در بسیاری از روابط بین الملل برده می شود، نه حداقل به دلیل فعالیت های بزرگ بین المللی مرکز پالمه همراه با سازمانهای جنبش کارگری سوئد در سراسر جهان.

 کار با همبستگی بین المللی و مسائل صلح، سُنَت سوسیال- دموکراتیک است. پس از جنگ جهانی اول، یلمار برانتینگ جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. همچنین، آلوا میردال نیز، که از جمله با مسائل صلح، بویژه با آبادانی پس از جنگ و خلع سلاح هسته ای کار می کرد، در سال 1982 برنده جایزه صلح نوبل را دریافت داشت.

در 28 فوریه 1986 اولوف پالمه کشته شد. او پس از اینکه همراه همسرش لیسبت به سینما رفته بود، در سویاوِگن در استکهلم به ضرب گلوله ترور شد.

اینگوار کارلسون

اینگوار کارلسون به عنوان رئیس جدید حزب برگزیده شد. او بویژه به برجسته کردن نقش زنان در سیاست متعهد بود. در دوره او به عنوان رهبر حزب بود که برگه های رای سوسیال دموکرات ها بر اصل «یکی در میان از زنان» تنظیم شد و پس از انتخابات سال 1994 نیمی از سوسیال دموکرات ها در دولت از مردان و نیمی از زنان بودند.

نخست وزیر، اینگوار کارلسون در کنگرۀ اتحادیۀ کارگران در سال 1986 گفته بود: «ما خواهان رشد اقتصادی ادامه داری هستیم. … در اینصورت می بایست یاد بگیریم موفقیت مادی را با دوراندیشی دربارۀ طبیعت و محیط زیستمان ترکیب نماییم». در سالهای 1980 مسالۀ محیط زیست به مسالۀ مبرمی تبدیل شده بود و  برنامۀ محیط زیستی علیه آلودگی هوا و اسیدی شدن توسط ریکسداگ سال 1988 به تصویب رسید.

سالهای 1990

دولت بورژوایی از سال 1991 تا 1994 اقتصاد سوئد را به ته رساند. هنگامی، که سوسیال دموکرات ها اعتماد رای دهندگان را به دست آوردند تا سوئد را از بدترین بحران از دهه 1930 بیرون بکشند، دو هدف در اولویت قرار داشتند: امور مالی کشور می بایست با ثبات می گشت و بیکاری آشکار می بایست نصف می شد.

دولت بورژوایی پس از خودش اقتصادی در حال سقوط آزاد و کسری بودجۀ سالانۀ  200 میلیارد کرونی را باقی گذارد. همان سوء مدیریتی که سیاست اقتصادی بورژوازی را در سطح ملی مشخص می کرد، شوراهای استانی را نیز، که بورژوازی در آنها حکومت کرده است، مشخص می کند. دست راستی ها علاقه کمی به حفاظت از اقتصاد عمومی سالم نشان دادند، در عوض، به نظر می رسد کسری بودجه به عنوان بخش مهمی از تغییر سیستمی است، که آنها می خواهند.

در سال 1994 سوسیال- دموکرات ها بیدرنگ دست به کار نظم بخشیدن به اقتصاد شدند، برای انکه جامعۀ رفاه را برای آینده ای دور تضمین کنند. در نیمۀ سالهای 1990 سوسیال- دموکرات ها مجبور شدند کاهش های شدیدی را برای  اقتصاد سالم به اجرا بگذارند. خدمات عمومی کارکنان خود را اخراج کرده و جاه طلبی های خود را کاهش می دادند. این امر روی بخش بهداشت و مراقبت های اجتماعی تا اندازۀ زیادی تاثیر گذارد. مشکلات اقتصادی، تغییرات ساختاری در مراقبت های بهداشتی را تسریع کرد.

بیکاری سطح بالا عامل بحران اقتصادی بود. تنها از راه امور مالی خردمندانۀ عمومی بود، که بیکاری را می شد شکست داد. تنها می بایست برای زمان درازی از نظام رفاهی دفاع می کردیم.

هنگامی، که اقتصاد ملی دوباره به تعادل رسید، ماموریت رفاه سوسیال- دموکراسی پیش از هرچیز دربارۀ دستیابی به رفاه بالاترین طبقه بین المللی بود تا به همگان شانس برابر برای زندگی خوب بدهد. کار گستردۀ رفورمها آغاز شد. دولت سوسیال- دموکرات بهبود کیفیت مدارس، مراقبت های بهداشتی و مراقبت از کودکان و سالمندان را به ویژه مهم  تلقی کرد.

مونا ساهلین در سال 1993 اولین دبیر زن این حزب شد. او در زمان وزارت خودش بعنوان وزیر برابری جنسیتی به مقدار زیادی کمک کرد تا مسائل برابری جنسیتی جای بیشتری داشته باشند. در سال 1994 مردم سوئد به عضویت سوئد در اتحادیه اروپا رای دادند. سوئد همراه با فنلاند و اتریش در سال 1995 عضو اتحادیه اروپا شد.

در آغاز سالهای 1990  آپارتاید در آفریقای جنوبی لغو شد. سوسیال- دموکراسی همراه با دیگر جنبش های کارگری و بخش های بزرگی از جامعه سوئد برای برپایی عدالت و دموکراسی در آفریقای جنوبی مبارزه کرده بودند. اولوف پالمه پیشتر در فعالیت علیه نظام نژادپرستانه در آفریقای جنوبی شرکت کرده بود. تعهد بین المللی سوسیال- دموکراسی در سراسر تاریخ بزرگ بوده و همچنان اینگونه بوده است.

اینگوار کارلسون در سال 1996 از سمت رئیس حزب استعفا داد و یوران پرشون، که پیش از این وزیر آموزش و وزیر دارایی در دولت سوسیال دموکرات بود جانشین او شد. سپس یوران پرشون نخست وزیر سوئد شد و  نخست وزیری خود را پس از انتخابات سال 1998 نیز ادامه داد، هنگامیکه دولت سوسیال دموکرات کرسی خود را تجدید کرد.

انتخابات سال 2010 شکست دیگری برای سوسیال دموکرات ها بود.

در کنگره فوق العاده در 26 مارس 2011 هوکان یووهولت به عنوان رئیس جدید حزب برگزیده شد. در 21 ژانویه 2012 هوکان یووهولت تصمیم گرفت سمت خود را به عنوان رئیس حزب سوسیال دموکرات ها ترک کند و استفان لوفن جانشین او شد.

نخستین سال هزاره نوین

در نیمه اول سال 2001 سوئد ریاست اتحادیه اروپا را بر عهده داشت. این بدان معنی بود که دولت سوسیالیست نفوذ قابل توجهی بر دستور کار سیاسی اروپا اعمال کرده است. سوسیال دموکرات ها سه مساله را انتخاب کرده و بدانها اولویت دادند؛ گسترش به سوی خاور، اشتغال و محیط زیست.

انتخابات سال 2002 موفقیت بزرگی برای سوسیال دموکرات ها بود. این حزب در انتخابات مجلس سهم خود را از رای گیری با 3.5 درسد امتیاز به 39.9 درسد افزایش داد. رای دهندگان بروشنی نشان دادند، که سرمایه گذاری در رفاه اجتماعی را به کاهش مالیات های بزرگ برای افراد دارای درامد بالا ترجیح می دهند.

در 11 سپتامبر 2003، آننا لیند، وزیر امور خارجه، پس از چاقو خوردن یک روز قبل در جریان بازدید از فروشگاه  NK در استکهلم درگذشت. این قتل در جریان یک کمپین انتخاباتی آتشین پیش از همه پرسی سوئد در مورداتحادیۀ اقتصادی و پولی یگانۀ اروپا EMU صورت گرفت. سوسیال دموکرات ها قدرت خود را در انتخابات 2006 از دست دادند. یوران پرشون اعلام می کند که به عنوان رئیس حزب استعفا می دهد. در کنگره فوق العاده در 17 مارس2007 مونا ساهلین نزدیک بود به عنوان اولین رئیس زن حزب سوسیال- دموکرات ها انتخاب شود.

انتخابات سال 2010 شکست دیگری برای سوسیال-دمکراتها شد. در کنگرۀ فوق العادۀ 26 مارس 2011 هوکان یووهولت بعنوان رهبر جدید حزب برگزیده شد. در 21 ژانویۀ 2012 هوکان یووهولت تصمیم گرفت ریاست حزب را کنار بگذارد و استفان لوفوِن جانشین او شد.