فرزین خوشچین
توضیح واضحات
بخش دوم نقدی بر «لنینیسم چیست» را در چند مقالۀ آینده پی خواهیم گرفت.همانگونه، که می دانید این ترجمه در سایت «مجلۀ هفته» گنجانده شده است و منطقا می بایست نقد بر آنرا نیز «مجلۀ هفته» برتافته و در سایت خودش بگنجاند. اما چنین نشد. باز جای سپاس دارد، که سایت ارجمند «روشنگری» و «آزادی بیان» این نقد را پذیرفته اند و در انتشارش مرا یاری داده اند. اینگونه، که پیداست، کارکنان «مجلۀ هفته» در این مدت طولانی، که مقالات و ترجمه های مرا می پذیرفتند، درنیافته اند دیدگاه من سالیانی است، که در نقد لنین و لنینیسم است و با تکیه بر اسناد و ادبیاتی می نویسم، که ایشان یا بدان دسترسی ندارند، یا از کنارش گذشته و بدان توجهی نداشته اند. به هر روی، حزب توده و گرایشهای توده ایستی، با نامهای گوناگون فعالیت می کنند و من هم بسیار دوست می دارم، که اینگونه فعالیتها با نام و سمتگیری مشخص خودشان وجود داشته باشند و این اندازه جرات و سوادش را داشته باشند، که بتوانند نقد بر مواضع خودشان را بخوانند، آنرا درک کنند، و عقلشان را روی هم بگذارند و پاسخ درستی بدهند، نه اینکه در قالب مامور «ادارۀ انطباعات» ظاهر شده و اعلام بفرمایند:
Majaleh Hafteh <[email protected]>
To Farzin Khoshchin
Feb 14 at 8:55 PM
با عرض سلام
ما به ماركسيسم – لنينيسم اعتقاد داريم و از دستاوردهاي آن مفتخر و اشتباهاتش را نقد ميكنيم و از انتشار مطالبي كه با لنين و لنينيسم مخالفند معذوريم
به نظر شما احترام ميگذاريم اما رسانه خود را در اختيار مخالفان لنينيسم و اتحاد جماهير شوروي قرار نخواهيم داد
با احترام
مجله هفته».
نخست آنکه، این فعالان سیاسی، که به مارکسیسم-لنینیسم اعتقاد دارند، مسلما می توانند در خیال خودشان «دستاوردهایی» برای لنینیسم پنداشته و بدانها «افتخار» هم بنمایند- همانگونه، که همۀ «باورمندان» به «لنینیسم» به این تخیلات خودشان افتخار می کنند. به هر روی، هیچکدام از لنینیستها در پی مطالعات و پژوهشهای خودش به این «باور» نرسیده است، بلکه این مکتب را از روی عقاید دیگران تقلید کرده و همرنگ جماعت گشته است. اما مهمتر از سرگرم بودن به این «افتخار» کذایی، که خود را در شکل و شمایل «استالینیسم» هم نمایان می سازد، مهم این است، که جرات داشته باشند نقد را با نقد پاسخ دهند، نه با سانسور.
دوم آنکه، نگارنده تا امروز در سایت «مجلۀ هفته» هرگز ندیده ام نقدی و یا اشاره ای بر «اشتباهات» «لنین» و «لنینیسم» نوشته شده باشد، جز آنچه خودم نوشته ام. آنچه را هم نوشته ام، کوشیده ام نه چندان آزارنده باشد، که خواننده و طرفدار لنینیسم را برماند، بلکه تلاش من بر این بوده است، که چشم ایشان را بر حقایق تئوریک باز نموده و روش لنین را نشان دهم. اگر گردانندگان سایت «مجلۀ هفته» نقدی و تحلیلی از «اشتباهات لنینیسم» دارند، بسیار خوب خواهد بود آنرا معرفی کنند. چنین نقدی را هرگز هیچیک از دوستان ایشان ننوشته و نمی تواند بنویسد.
بارها در اینجا و آنجا خوانده و شنیده ایم، که می گویند: «مارکسیسم را دگم نمی کنیم و به اشتباهات مارکس و انگلس هم اشاره می کنیم». اما من تا امروز در جایی نخوانده ام، که کسی به «اشتباهات مارکس» اشاره کرده باشد. خود من چند اشتباه مارکس را یافته ام، اما همچنان مارکس را برتر از دیگر اندیشمندان و انگلس را بهترین می دانم. دربارۀ چند اشتباه مارکس، در جایی دیگر سخن خواهم گفت. اما پی بردن به اشتباهات مارکس به من نشان داده است، که اتفاقا مارکس و انگلس «دگم» نبودند، زیرا برخورد خودشان را تغییر می دادند. اما لنین همواره اشتباه کرده و همواره نیز همان اشتباهات را تکرار کرده بود. با اینهمه، در اینجا سخن از «لنینیسم» است و سانسور «مجلۀ هفته»، که از نقد من بر «استالینیسم» رمیده است. ایشان بدرستی دریافته اند، که نقد «استالینیسم» به نقد «لنینیسم» می انجامد؛ استالین در حزب «بلشویک» پرورش یافت و اگر قرار باشد از رفتار و دیدگاههای او سخنی گفته شود، این سخنی دربارۀ ساختار حزب «بلشویک» و چگونگی «لنینیسم» هم خواهد بود. افزون بر این، من روی این موضوع پافشاری می کنم و توضیح باید داده شود، که چرا این دسته از رفقای درون گیومه به استالین بازگشت ایدئولوژیک نموده اند، اما حاضر نیستند گذشتۀ خود (دوران گرایش به خروشچف و ناسزاگویی به استالینیستها) را محکوم نمایند؟ اینک پرسش این است: از کجا و چگونه می توان اطمینان داشت، که ایشان چند سال دیگر دوباره به سرشان نزند و مواضع امروزی خود را رد نکنند؟ آخر حزب کمونیست روسیه خودش دچار بحران است و بزودی گنادی زیوگانوف و دار و دستۀ سوسیال-شووینیستش کنار نهاده خواهند شد. اینگونه نیست، که هرچه حزب کمونیست روسیه بگوید و هرگونه رفتاری داشته باشد، همۀ کمونیستهای جهان باید میمونانه از آن دنباله روی کنند.
«لنینیسم،مارکسیسم نیست»! من این را بارها و در نوشته های بسیاری گفته و نشان داده ام. گردانندگان سایت «مجلۀ هفته» بارها مقالات و ترجمه های مرا منتشر کرده اند. چرا پیش از این نمی توانستند دریابند مفهوم نوشته های من چیست؟ یا شاید درجۀ «مدارا»ی ایشان بالاتر بود؟ یا شاید و به گمان من همینگونه است، که این سایت زیر فشار توده ایها و مترجم توده ای، ا.م.شیری، قرار گرفته است، که در توان خودش ندیده است به نقدهای من پاسخ بدهد. این است، که سانسور را بهترین چاره دانسته است.
پیش از این، بویژه نقدی در 4 بخش بر ترجمه ای از همین فعال توده ای نوشته، بیسوادی و نادرستی مطالبش را- «لنینیسم- مارکسیسم نیست» را- نشان داده بودم، که از فیلتر ادارۀ سانسور همین سایت «مجلۀ هفته» گذشته بود. چرا گردانندگان این سایت هنگام انتشار این مقاله ها متوجه موضع ضد توده ای و نقد لنینیسم این قلم نشدند؟ ایشان به من پاسخ داده اند: «از انتشار مطالبي كه با لنين و لنينيسم مخالفند معذوريم». مگر این بار نخست بود، که من «لنینسم» را نقد می کردم؟ ایشان افزوده اند: «به نظر شما احترام ميگذاريم اما رسانه خود را در اختيار مخالفان لنينيسم و اتحاد جماهير شوروي قرار نخواهيم داد».
روشن است، که من یکی از «مخالفان لنینیسم» هستم. اما مخالفت من چیزی نیست، که ایشان تا امروز با آن برخورد داشته اند. شما آیا در جایی دیگر شنیده و یا خوانده اید، که «لنینیسم» را از دوران فعالیتهای لنین در چارچوب «اتحاد مبارزه برای آزادی طبقۀ کارگر» به نقد کشیده باشند؟ نقد من بر «لنینیسم» از اینجا آغاز می شود. من این را در چندین مقاله توضیح داده ام و هر بار نیز «مجلۀ هفته» گویی در خواب و بیداری بسر می برده و اینها را منتشر کرده است. اکنون چه شده و به گفتۀ روسها «کدام مگس ایشان را گزیده است»، که ادامۀ نقدها و زده شدن پنبۀ استالینیسم را برنتافته اند؟ جز این است، که داد و فریاد مترجم پر مدعا و بیسواد توده ای درآمده است؟ جز این است، که من خائنان توده ای و همکاران جلادان جمهوری اسلامی را رسوا می کنم؟
جالب است، که همین «مجلۀ هفته» کتاب ارزشمند پلخانوف-«نقش شخصیت در تاریخ»- را برای دانلود کردن در سایت خودش گذارده است، که جای سپاس دارد. اما آیا از این اثر پلخانوف توانسته اند به نقد «کیش شخصیت» و بزرگنمایی استالین و لنین پی ببرند؟ روشن است، که چنین نیست و من گمان نمی کنم. کسیکه کتاب پلخانوف را خوب فهمیده باشد، هرگز نمی تواند دنبال کیش شخصیت برود و برای استالین و یا هرکس دیگری سینه بزند.
اکنون نگاه کنیم به ترجمه ها ومقالاتی دیگر از من، که همین سایت «مجلۀ هفته» از من پذیرفته و منتشر کرده است.
پیش از آن نقدی، که در چهار بخش در نقد «سخنرانی س.ن. کیروف» نوشته بودم و سایت «مجلۀ هفته» هم آنرا منتشر کرد و ندانست، که محتوای این نقد چیست، مقالۀ «پلخانوف و لنین- دو دیدگاه» را از جمله برای سایت «مجلۀ هفته» فرستاده بودم، ایشان هم آنرا منتشر کردند. موضع من در اینگونه مقالات بسیار روشن است؛ به مقایسۀ دو خط لنین و پلخانوف پرداخته و لنینیسم را نقد کرده ام. به زبان فارسی نوشته ام، نه چینی. در این نقدها، «اعترافنامۀ» لنین را ترجمه و معرفی کرده ام. نشان داده ام، که لنین دروغ بزرگی گفته بود. هرکس هر چند بار هم «یک گام به پیش، دو گام به پس» را بخواند و حتی آنرا از بر داشته باشد، باز هم نمی تواند این دروغ لنین را کشف کند: لنین «منشویک» بود، یعنی در «اقلیت» قرار داشت. و اما لنین در کجا و در کدام مرحله در اقلیت قرار نداشت؟
هیچکس تا امروز در جنبش چپ ما به این موضوع اشاره نکرده است، اما من در این مقاله ها به افشای دروغ بزرگ لنین پرداخته ام و نشان داده ام، که «بلشویک» (دراکثریت بودن) لنین دروغی بیش نبوده است. و می بایست توجه داشته باشیم، که 1) من هرچه نوشته ام، با تکیه بر اسناد و مدارک بوده است. آزادی بیان و عقیده باید برای همه و در همۀ موارد باشد، نه اینکه فقط شعارش را بدهیم و در عمل سانسور کنیم. اگر کسی دروغپردازی کند، می توان با انتشار سخنانش مخالفت نمود. اما نمی توان سانسور را برقرار نمود، زیرا سخنی با اندیشه و پذیرفته های ما جور نیست. بنا بر این، گردانندگان سایت «مجلۀ هفته» و همۀ کسانی که خواهان سانسور هستند، باید بدانند، که اگر من «اعترافنامۀ» لنین را ترجمه و معرفی نمی کردم، حتما در آینده کسی دیگر این کار را می کرد. پس چه بهتر، که هرچه زودتر با واقعیات آشنا بشویم. سایت «مجلۀ هفته» اینگونه مقالات مرا منتشر کرده است، اما اکنون، که نقدهای سخت و ریشه ای بر استالینیسم و لنینیسم بسیار تندتر شده و ادامه یافته اند، ایشان دریافته اند، که پاسخی ندارند و باید سانسور کنند!
هیچکس نمی تواند روی خورشید را گل بمالد، اما همه می توانند دخمه ای بکنند و سر خود در آن فرو کنند. در اینصورت، چنین کسانی حق ندارند از وجود سانسور در جمهوری اسلامی یا هر کشور دیگر شکوه کنند. چرا آنموقع، که به این افشاگری پرداختم، مقاله را منتشر کردند- هنگامیکه نقد آشکارا و رک علیه خود لنین بود-، اما مقالۀ گذشتۀ مرا، که به افشای چرندهای استالینی پرداخته بودم، منتشر نکردند؟ به این لینک نگاه کنید! نقد لنینیسم را برای «مجلۀ هفته» هم فرستاده ام. بخوانید و ببینید موضع مقاله چیست.
http://mejalehhafteh.com/2013/11/20/%D9%BE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%81-%D9%88-%D9%84%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%88-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA
آیا کسی، که سانسور می کند و می گوید: «از انتشار مطالبي كه با لنين و لنينيسم مخالفند معذوريم»، حق دارد از جمهوری اسلامی انتقاد کند؟ جمهوری اسلامی هم از انتشار هرگونه ادبیاتی، که مخالف شرع انور باشد و مثلا تبلیغات آتئیستی بکند، «معذور» است. چه ایراد دارد؟ زنده باد سانسور در سرتاسر جهان! مرگ بر دگراندیش! خوب شد؟ اما، نه! باید با سانسور مبارزه کنیم و به هیچکس اجازه ندهیم سانسور کند و سانسورچی باشد.
یکی از ترجمه های من از پلخانوف، «پاتریوتیسم و سوسیالیسم» می باشد، که از جمله برای سایت هفته هم فرستاده ام و ایشان هم این را منتشر کرده اند. مسلما نتوانسته اند دریابند، که این نکته ای بسیار اصولی و ظریف از پلخانوف است، که برای آغاز مطالعه دربارۀ «سوسیال-شووینیسم» و مواضع لنینی «پاراژنچستوا» (شکستخواهی کشور خودی در جنگ با کشور بورژوازی دیگر) می باشد. در این باره چندین بار توضیح داده بودم. این نخستین بار نبود. ازهمینجاست، که توده ای ها در برابر تمایلات زیاده خواهانۀ استالین در جریان نفت شمال و جدایی آذربایجان کاملا آچمز شده بودند. و در پیروی از همین «تئوری» لنین بود، که حزب توده خواهان برون رفت نیروهای شوروی از ایران نشده بود. مسلما، اگر شوروی به ایران حمله می کرد، توده ایها با لشگر متجاوز همکاری می کردند و نامش را هم «پیروی از مکتب مارکسیسم-لنینیسم» می گذاشتند! همین امروز هم اگر روسیه سهم ایران از دریای خزر را می خورد، ایران را بر سر پروژۀ اتمی و … می دوشد، توده ایها و لنینیستهای گوناگون جیک نمی زنند. لنینیسم، مارکسیسم نیست!
گردانندگان سایت «مجلۀ هفته» گفته اند: «رسانه خود را در اختيار مخالفان لنينيسم و اتحاد جماهير شوروي قرار نخواهيم داد».
نخست آنکه، چون در عمل، چندین بار مقالات مرا منتشر کرده اند، یا نتوانسته بودند از محتوای سخنان من سر دربیاورند؛ و یا درجۀ مدارا و آزادیخواهی ایشان بالاتر از امروز بود.
دوم آنکه، کدام «اتحاد شوروی»؟ روشن است، که سرتاسر تاریخ «اتحاد شوروی» را نمی توان یک گونه پنداشت. دوران استالین را «نواستالینیستها» به نام «اتحاد شوروی» تا فروپاشی بلوک شرق معرفی می کنند. می دانیم، که دوران استالین، پس از سخنرانی خروشچف در کنگرۀ بیستم، عملا کنار نهاده شد. اما نه پیش از کنگرۀ بیستم، و نه پس از آن، «سوسیالیسم» و «حکومت کارگری» هرگز در شوروی وجود نداشت. گردانندگان سایت «مجلۀ هفته» از کدام «شوروی» سخن می گویند؟ از همان شوروی، که در زمانی، که وجود داشت، ایشان ترجیح داده بودند در اروپای بورژوایی بمانند، از مواهبش بهره ببرند و شعارهای توخالی سوسیسالیستی سر دهند؟ یا منظورشان از «شوروی» همان دوران استالین است؟ ایشان می بایست پیش از هرچیز مالیات همان ناسزاگویی های گذشتۀ خودشان علیه استالینیستها را بپردازند و توضیح بدهند، که چگونه شد ایشان دوباره و چند باره «تواب» شده و به موضع استالینیسم ناب محمدی بازگشت کرده اند و چه تضمینی وجود دارد، که دوباره فیل ارتدادشان یاد هندوستان رویزیونیسم را نکند.
اما من نگارنده از ادبیات توده ایهای خروشچفی علیه توده ایهای استالینیستی استفاده نمی کنم، بلکه دیدگاه من از ریشه در تخالف با دیدگاه ایشان است. من به جای تکرار بحثهای بی سرانجام گذشته (میان خروشچفی ها و استالینی ها)، به نقد ریشه ای دستگاه اندیشۀ لنین پرداخته ام و این را هم از راه افشای «لنینیسم»، و هم از راه افشای «بلشویکها»یی مانند استالین ادامه خواهم داد و از سانسور هم هیچگونه ترسی ندارم. خوشبختانه امکانات تکنیکی امروز به همه این اجازه را می دهد نظرات خود را با روشهای گوناگون ابراز نمایند.
من فکر می کنم همۀ سایتهای چپ می بایست به پیشباز برخورد آزادانۀ اندیشه ها رفته و بخش ویژه ای را برای اینگونه مسائل تئوریک باز کنند.