فرزین خوشچین
نیروی کار، دارایی ملی است
با درود بر نیروی کار و زحمتکشان!
در تاریخ اقتصاد سیاسی می بینیم، که کشورهای اسپانیا و پرتقال، پیشتازان کشف و غارت قارۀ آمریکا، همۀ تلاش خودشان را به کار برده و هرآنچه می توانستند از طلا و نقرۀ سرخپوستان و کانهای آنجا استخراج کرده و به اسپانیا و پرتقال برده بودند. اما آیا انهمه شمشهای طلا و نقره برای پرتقال و اسپانیا «ثروت ملی» بادآورده ای گشت؟ چرا آنهمه «ثروت بادآورده» نتوانست نیروی اقتصادی اسپانیا و پرتقال را در برابر بریتانیا رونق بخشد؟
بدین پرسش از دو نگاه می توان پاسخ داد: نخست آنکه- برای به دست آوردن همۀ آن طلاها و نقره ها می بایست هزینه ای شامل اعزام نیرو به قارۀ آمریکا و تلاش و کار را در نظر گرفت، که در نهایت همین تلاش و استخراجی می شود، که امروزه در معادن آفریقای جنوبی، ایران و … برای استخراج طلا، الماس و نفت و گاز انجام می شود، که بازهم متضمن تلاش و صرف هزینه برای به دست آوردن فراورده هایی است، که می بایست برای به دست آوردن فراورده های مصرفی مبادله شوند؛ یعنی در تحلیل نهایی، این فراورده ها (طلا، الماس، و حتی نفت و گاز) برای تولیدکنندگانشان نقش «کالای واسطه» را بازی می کنند و تقریبا جای پول را می گیرند- «تقریبا»، زیرا در برابر پول شکننده تر هستند و بیشتر در نوسان می باشند، گاهی نیرومندتر، و گاهی ناتوان تر از ارزهای معتبر می شوند.
و اما پاسخ دوم این است، که دقیقا در همان زمان، که اسپانیا و پرتقال سرگرم استخراج طلا و نقره در قارۀ آمریکا و حمل آن به کشور خودشان بودند، کمپانی هند شرقی سرگرم تولید کالاهای مصرفی بود و اسپانیا و پرتقال برای به دست اوردن همان کالاهای مصرفی، مجبور بودند طلاها و نقره های خودشان را به خزانۀ بریتانیا سرازیر کنند. در نتیجه، چرخ اقتصاد بریتانیا بیشتر و بهتر به کار می افتاد و بر «ثروت ملی» بریتانیای کبیر افزوده می گشت و می توانست کالاهای تولیدی مشابه در اسپانیا و پرتقال و … را از میدان رقابت بیرون براند. آنچه این پیروزی را به ارمغان می آورد، نه طلا و نقرۀ غارت شده از سرخپوستان امریکا، بلکه نیروی کار تولیدی برای فراورده های مصرفی بود، که هرچه بیشتر تولید می کرد، به همان اندازه نیز در تکنیک و شیوۀ تولیدش پیشرفت بیشتری می کرد و بر مهارت نیروی کارش نیز افزوده می گشت.
نگاهی به ژاپن و کرۀ جنوبی بیاندازیم در مقایسه با ایران
ایران سالهاست، که با نفت، گاز و سنگ آهن خودش به صنعت ژاپن یاری می رساند، و ژاپن نیز ، که نه نفت دارد، نه گاز دارد، و نه حتی آهن، ماشین و … می سازد و به ایران با چندین برابر بهای بیشتر می فروشد.
پرسش این است:
آیا اینهمه پول تلنبار شده در جیب آخوندهای اسلام پناه و منتظر بهشت، «ثروت» است، یا نیروی کاری، که این «ثروت» را فراهم می آورد «ثروت» واقعی می باشد؟ آیا اینهمه نفت و گاز، آهن و طلا و … که در ایران هست، «ثروت ملی» است، یا نیروی کار و دانش و مهارت نیروی کار است، که «ثروت ملی» است؟
بنا بر این، بزرگترین بلاهت سیاستمداران، ستم بر نیروی کار و زحمتکشان است.
درود بر نیروی کار و زحمتکشان